عاشقانه ها
دوستان روزهای سخت
چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 10:56 ::  نويسنده : رها مغموم       

جنگ داغ:

عملیات رمضان 21 تیر شروع شد. اسلحه ها طوری داغ می شدند که پوست دست را می سوزاند.آب کم بود. خدا خدا می کردیم زودتر شب شود آفتاب نسوزاندمان. در گرمای بالای 50 درجه که می جنگی تیر و ترکش لازم نیست، چند ساعت به آب نرسی کارت تمام است.

خنده های گریان:

چندساعتی بود حال و هواش عوض شده بود. خندان، گریان، خسته، آرام. انگار همه این ها را با هم داشت. لب هایش از تشنگی خشک شده بودند. چند تا اسیر گرفته بودیم. با قمقمه اش به یکیشان کمی آب داد. گفت مسلمان هوای اسیر را هم دارد. با قمقمه رفت سراغ اسیر بعدی، اما به ش نرسید. ترکش خمپاره  سرش را پراند.

تشنه ی سیراب :

ته صف بودم. به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آب را  داد دستم. گفت من زیاد تشنه ام نیست. نصفش را تو بخور. فرداش شوخی شوخی به بچّه ها گفتم از فلانی یاد بگیرید. دیروز نصف آب لیوانش را به من داد. یکی گفت لیوان ها همه اش نصفه بود!



صفحه قبل 1 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.. سعی کنید اگر خودتان را آدم صادقی میدانید از این وبلاگ دیدن کنید ..چرا که صداقت رمز اول همه خوبیهاست... دوستتان دارم
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها و آدرس raha1347.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 58
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1